بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
<no title>
کیان جون مامانی این روزها خیلی خسته شده دلش می خواه مسافرت بره ولی الان همه جا گرمه و ممکنه خدای نکرده تو مریض بشی .کیان این روزها هر چیزی که تو در و دیوار است می خواه با دستش اونها رو بگیره و اینقدر اونها رو می کشه که کنده بشه وقتی بهش اجازه ندی گریه می کنه و به کشیدن مو هم خیلی علاقه داره و اینطوری کلی از موهای منه رو کنده ،من هم قیافمو براش طوری می کنم که دردم گرفته و صدای گریه براش در می آرم ولی کیان کلی خوشحال میشه و می خنده چند روز پیش خواستم کولر رو روشن کنم کیان هم تو بغلم بود ب من پمپ رو زدم دیدم کیان خندید بعد که موتور زدم دیدم ریسه رفت چند بار این عمل رو انجام دادم و هر دفعه کیان بیشتر از دفعه قبلی می خندید نمی...
نویسنده :
لیلا
20:53